تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7185
بازدید دیروز : 1923
بازدید هفته : 21202
بازدید ماه : 51713
بازدید کل : 10443468
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 15 / 5 / 1394

شرایط امامت در قرآن؛سوره بقره،آیه 256

[ سوره بقره: آیه 256 ]

«لاَ إِکْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لاَ انْفِصَامَ لَهَا وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‌»

در دين اجبارى نيست چرا كه راه از بيراهه آشكار شده است. پس هر كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، يقينا به محكم‌ ترين دستاويز دست آويخته است كه هرگز نخواهد گسست، و خداوند شنواى داناست(بهرام پور)

 

1-ترجمه اسباب نزول

لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ ... (آيه 256). محمد بن احمد بن جعفر مزكى با اسناد از سعيد و او از ابن عباس روايت مى ‏كند كه زنان انصار هرگاه بچه ‏شان نمى ‏ماند نذر مى ‏كردند كه اگر بچه زنده ماند به يهود بسپارندش. موقعى كه بنى نضير از مدينه رانده شدند از اين بچه‏ ها نزد آنان بود. انصار گفتند: يا رسول اللّه (ص) اولاد ما چه مى ‏شود؟ و آيه فوق نازل شد. سعيد بن جبير گويد: يعنى هر كس خواهد يهودى بماند و هر كس خواهد مسلمان شود.
مجاهد گويد: آيه بالا درباره مردى از انصار نازل شد كه غلام سياهى را به نام صبيح داشت و مى‏ خواست وى را بالاجبار مسلمان سازد.
سدّى گويد يكى از انصار به نام ابو الحصين دو پسر داشت. زمانى تجار شام به مدينه روغن آوردند و موقع بازگشت دو پسر مذكور نزد ايشان رفته تحت تأثير تبليغ تجار شام مسيحى شدند و همراه ايشان راهى شام گرديدند. ابو الحصين پيغمبر (ص) را از ماجرا با خبر نمود و گفت: به دنبالشان مى ‏روم. آيه مزبور نازل شد و پيغمبر (ص) فرمود: خدا آن دو را از ما دور كرد (يا دور كند) كه اولين كافر شدگان‏ اند و اين پيش از نزول آيه قتال بود و با آمدن سوره برائه و دستور نبرد با اهل كتاب، آيه مورد بحث نسخ گرديد.
مسروق گويد: مردى از طايفه بنى سالم بن عوف دو پسر داشت كه پيش از بعثت پيغمبر (ص) مسيحى شده و به شام رفته بودند، و پس از آمدن پيغمبر (ص) به مدينه همراه كاروان مسيحى كه خوراكى حمل مى‏ كرد به مدينه آمدند. پدر نزد پسران رفته بديشان درآويخت و گفت: به خدا رهايتان نكنم تا مسلمان شويد. امتناع ورزيدند.
داورى نزد پيامبر بردند. مرد گفت: يا رسول اللّه (ص) چگونه ناظر آن باشم كه به جهنم بروند؟ آيه بالا نازل شد و مرد از پسرانش دست برداشت و به راه خويش رفتند.
ابو اسحاق احمد بن مقرى با اسناد از مجاهد روايت مى ‏كند كه عده ‏اى از يهوديان بنى قريظه و بنى نضير بچه به رضاع مى‏ گرفتند. موقعى كه بنى نضير به فرمان پيغمبر (ص) مجبور به خروج از مدينه شدند، فرزندان رضاعى ايشان در طايفه اوس گفتند: ما همراه خويشاوندان رضاعى خويش مى‏ رويم و يهودى مى ‏شويم و خانواده‏ هايشان مانع گرديده مى‏ گفتند بمانيد، و مى ‏خواستند به اكراه مسلمان‏شان كنند، و آيه بالا نازل شد

موضوعات مرتبط: امام شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی